استيو جابز در اپل آنقدر رهبري با خودمداري و کاريزماي بالا بود که تصور اينکه بعد از او يک رئيس بتواند به جايگاه ارزشي او نزديک شود، دشوار بود.
راستش در اين هفت ساله، هر وقت اپل ضعيف عمل کرده، بلافاصله نامسلط بودن تيم کوک پيش کشيده شده و هرگاه آمار فروش اپل خوب بوده، اين را به خاطر اعتباري برند اپل تلقي کردهايم و تيم کوک را دستکم گرفتهايم.
بله! الان ديگر هواداران اپل هم کم و بيش اعتراف ميکنند که ميزان خلاقيت اپل کم شده و خبري از محصولهاي انقلابي نيست و اپل از حالت شرکتي که خودش ذائقه کاربران را تغيير ميدهد و جهت ميدهد، به حالت شرکتي که مزه دهان مردم را ميسنجد و متناسب با آن گجت ميسازد، درآمده است.
اما اپل همچنان يکي از موفقترين شرکتهاي دنيا است و هنوز هم ما از داشتن گجتهاي اين شرکت لذت ميبريم. تيم کوک هم در اين مدت نخواسته تبديل به يک آدم مقلد استيو جابز باشد و رفته رفته سبک مديريت خود را اعمال کرده است.
در اين راستا شايد يکي از نقاط عطف مهم در مديريت تيم کوک، نه محصولات انقلابي سختافزاري، بلکه همين خدمات مبتني بر سرويسهاي اينترنتي باشد که جلوه بارز آن را همين دو شب پيش ديديم.
به باور من، سرويس خبري نيوز پلاس اپل و يا سرويس پخش جاري محتواهاي ويدئويي که در همايش اپل رونمايي شدند، در صورت استمرار کار اپل روي آنها، ميتوانند دو سرزمين فتحشده جديد براي اپل به ارمغان بياورند.
اپلي که در دوره استيو جابز در قسمت فروش اپليکيشن و موسيقي غوغايي به پا کرد، حالا ميخواهد بزرگترين «محتوافروش» و عرضه کننده محصولات سرگرميساز هم باشد.
به علاوه به نظر ميرسد تحت رهبري تيم کوک و با توجه به تجربه و مهارت او در بخش تامين قطعه و مواد اوليه، حالا نگرش مشابهي در همه بخشهاي اپل تزريق شده و مدل تجاري اپل هم ارتقا پيدا کرده باشد و سودآورتر شده باشد.
اما دليل نوشتن اين پست، نه مقايسه اپل جابز و کوک، بلکه معرفي يک کتاب تازه و پر سر و صدا به نام تيم کوک، نابغهاي که اپل را به جايگاه تازهاي رساند، است. عنوان اصلي اين کتاب اين است:
Tim Cook: The Genius Who Took Apple to the Next Level
اين کتاب در 16 آوريل، يعني حدود دو هفته بعد، وارد بازار کتاب خواهد شد. اين کتاب نخستين کتاب مشروحي است که به طور اختصاصي زندگي تيم کوک را مورد بررسي قرار داده است.
شروع کتاب، از دوره آغاز کار تيم کوک در اپل به عنوان رئيس اين شرکت، است. بعد کتاب به گذشته برميگردد و دوره کودکي کوک را در ايالت آلاباما را مورد بررسي قرار ميدهد. در اينجا کتاب جو نژادپرستي و تبعيضي را که در آن زمان هنوز در جنوب آمريکا وجود داشت را برايمان بازگو ميکند و البته روايت ميکند که تيم کوک به عنوان يک شخصي با گرايش همجنسگرايانه چه دشواريهايي از همان دوران جواني داشته است.
ما همچنين متوجه ميشويم که تيم کوک دوران آموزش و تحصيل خود را چگونه گذرانده است و چطور در آغاز کار حرفهاي در IBM مشغول به کار شده است.
تيم کوک در سالهاي پاياني دهه 1990 به اپل پيوست و از همانجا خود را وقف اين شرکت کرد و به ياري شرکتي آمد که در آن زمان در آستانه ورشکستگي و سقوط بود.
اپل از همين دوران تحت رهبري جابز و نقش خوب کوک در بهينه کردن هزينههاي ساخت محصولات و زنجيره تامين قطعات، گجتهاي متفاوتي مانند آيمک، آيبوک و آيپاد، را ساخت و پوست انداخت و به يک شرکت موفق تبديل شد. همينجا بود که براي اولين بار يک تامينکننده قطعات و مونتاژکننده کليدي براي اپل به نام فاکسکان، سربرآورد و کمک زيادي به اپل کرد.
جابز هم به تدريج مسئوليت کوک را بيشتر و بيشتر کرد و در سال 2005، او ديگر به دست راست او تبديل شده بود. اين واگذاري مسئوليت تا جايي پيش رفت که به موازات بر هم خوردن وضعيت سلامتي جابز، تيم کوک عملا به رئيس در سايه اپل تبديل شده بود.
کتاب بعدا به سال مهم 2011 ميرسد، زماني که جابز فوت کرد و تيم کوک بايد جا در پاي بزرگمردي مثل او ميگذاشت. تيم کوک در مقايسه با اپل براي رسانهها، کسلکننده بود، آدمي بود که سعي ميکرد در پشت پرده عرق بريزد و کمتر مطبوعات را به هيجان بياورد.
اما سؤال کليدي که کتاب مطرح ميکند اين است که اپل تيم کوک، آيا واقعا ميتواند خلاقيتي از خود نشان بدهد. خيليها اميدوار بودند که ساعت اپل، بتواند مظهري براي اين خلاقيت باشد. در حالي که خيليها دل به همين اپل واچ بسته بودند، اين محصول را چندان مهم نيافتند. اما باز هم از نقطه نظر اقتصادي اپل واچ همين حالا هم تجارت بزرگتري نسبت به تجارت کل ساعتهاي کلاسيک سوئيسي است و از نقطه نظر تيراژ توليد، اپل واچ محبوبترين ساعت دنياست.
ايرپادها عملا فقط يک محصول جانبي خوب هستند و نميتوان دل به اين بست که آنها در ارزيابي خلاقيت و نوآوري اپل، تحولي ايجاد کنند. پس فعلا چيزي که باقي مانده يکي همين سرويسهاي غيرسختافزاري اپل است که به آنها اشاره کرديم و ديگري پروژههايي مانند خودروهاي خودران يا پروژه تيتان اپل.
و البته کتاب کامل نميشد مگر اينکه گريزي به دوران ترامپ و چالش اوليه او با اپل بر سر اصرار او به مونتاژ محصولات اپل در خاک آمريکا، ميکرد. درخواستي که رفته رفته کمرنگ شد و لابد مالياتهاي خوبي که اپل ميپرداخته، در اين امر مؤثر بوده است.
همين چند وقت پيش بود که ترامپ، به اشتباه در يک ملاقات به تيم کوک، تيم اپل گفت، اشتباه لپي که تيم کوک از آن خوشش آمد و آن را نشانهاي از جوش خوردن و پپوستگي خود با اپل قلمداد کرد و حتي سعي کرد در شبکههاي اجتماعي از همين لقب تيم اپل براي خود استفاده کند!
کتاب Tim Cook: The Genius Who Took Apple to the Next Level توسط رومهنگاري به نام Leander Kahney نوشته شده و در آمازون با قيمت 17?7 دلار پيشفروش ميشود.
اين عناوين فصلهاي مختلف اين کتاب است:
پيشبيني ميشود از همين دو سه ماه بعد، ما در بازار کتاب ايران هم ترجمههاي همزمان متعددي از اين کتاب را بخوانيم. اميدوارم که شاهد ترجمههاي روان و کاملي از کتاب باشيم.
«جنايت و مکافات» اثر بزرگي است که داستايوفسکي با نوشتن آن بهعنوان نويسندهاي زبردست شناخته شد؛ نويسندهاي که توانايي روانکاوي فوقالعادهاي دارد و تيزبين و دورانديش است.
بايد گفت داستايوفسکي درست مثل بقيه آثارش شخصيتهاي فوقالعاده جالبي را به تصوير کشيده است. او همچنين زواياي شخصيتي افراد مختلف کتاب را زير ذرهبين مخصوص خودش قرار داده و اثري چنين محبوب و خواستني خلق کرده است.
ويژگي جالبتر کتاب اين است که چهرههاي خوب و بد، بهگونه متفاوتي در کتاب ظاهر شدهاند. قضاوت و تشخيص درستي و نادرستي کارها به عهده خواننده است و اين خود، اثر را چالشبرانگيز کرده است.
اين بار جريان داستان برخلاف اغلب آثار داستايوفسکي، در پترزبورگ اتفاق ميافتد. يکي ديگر از تفاوتهاي آشکار اين کتاب با آثار قبلي نويسنده اين است که زندگي اعيان و اشراف روسيه نشان داده نميشود، بلکه اين زشتيها و بديهاي شهر است که نويسنده به ظرافت هرچهتمامتر به آن پرداخته است.
شخصيت اصلي کتاب جوان 23 سالهاي به نام «راسکلنيکف» است. او جواني کنجکاو و خوشچهره اما فقير و بيپول است و بهگفته دوستش، «رازوميخين»، عبوس و مغرور و دچار بدگماني شديد است. او داراي شخصيتي بيقرار است؛ طوري که مدام فکرهاي مختلف ميکند و حتي گاهي با خودش حرف ميزند. راسکلنيکف از ناعدالتي دنيا شکايت دارد. درعينحال، گاهي بهشدت سرد و بي احساسات ميشود و ممکن است طوري رفتار کند که انگار همه مزاحمش هستند. با شخصيت جالب راسکلينف جوان همراه ميشويد و از تصميمات عجيبش شگفتزده خواهيد شد. اتفاقات جالبي در وجود راسکلينف به وقوع ميپيوندند و جريان داستان را دگرگون ميکنند. حتما ارزش آن را دارد که خودتان آن را بخوانيد و غرق در خواندن ادبيات عميق روسي شويد.
داستايوفسکي، اين نويسنده تواناي روسي، فراز و نشيبهاي زيادي را در زندگي شخصياش تجربه کرده است. او در شرايط سختي به نوشتن اين رمان پرداخته است؛ چنانکه در بخشي از مقدمه کتاب «جنايت و مکافات» ميخوانيم:
«در 1863 ابتدا زن داستايوفسکي و پس از يک سال ديگر ميخائيل، يگانه برادر دلبندش، از اين جهان چشم بستند و او را در مقابل گرفتاريهاي مادي و معنوي گوناگون يکه و تنها گذاشتند. داستايوفسکي اين دوره از زندگي را يکي از دشوارترين ايام عمر خود ميشمرد. بيثباتي و دورنگي دوستان نيز بر مصيبتهاي وي ميافزود. بهناچار مجله هنگام تعطيل شد و داستايوسکي براي سرگرمي، تمام خود را وقت کارهاي خلاقه ادبي کرد.»
داستايوسکي در چنين شرايط دشواري اين اثر زيبا را پديد آورده است. از بقيه آثار شگفتانگيز او ميتوان کتابهاي ابله، قمارباز، شياطين و برادران کارمازوف را نام برد.
بعد ناگهان خندهاي چون ديوانگان سر داد و اضافه کرد: «آه که ازنظر زيباشناسي واقعاً شپشي بيش نيستم! همين و نه چيز ديگري.» سپس با زهرخندي به اين فکر چسبيد و در حال کاوش در آن و بازي و سرگرمي به آن سخن خود را دنبال کرد: «بله من واقعاً هم شپش هستم. دستکم به خاطر آنکه اولاً من هماکنون درباره اينکه شپش هستم ميانديشم و ثانياً بهخاطر آنکه يک ماه تمام پروردگار مهربان را ناراحت کردم و او را به شهادت گرفتم که به اين کار براي نفس و ميل خود دست نميزنم، بلکه بهخاطر مقصد مطبوع و بسيار زيبايي…هه، هه! ثالثاً بهدليل آنکه انصاف ممکن را در بررسي و انجام اين امر ازلحاظ وزن و اندازه و حساب بکار بردم و از ميان شپشها آنکه از همه بيفايدهتر بود برگزيدم و پس از کشتن تصميم گرفتم از مال او فقط آنقدري که براي قدمهاي نخستين لازم است، نه بيش و نه کم، بردارم.»
عنوان اصلي کتاب: ???????????? ? ?????????
عنوان کتاب به فارسي: جنايت و مکافات
نويسنده: فئودور داستايوفسکي
تعداد صفحات: 704
درباره این سایت